همیشه هر گاه دلتنگت میشوم ، مینشینم در گوشه ای و اشک میریزم
آن لحظه آرزو میکنم که باشی در کنارم ،
بنشینی بر روی پاهایم و آهسته در گوشم بگویی که دوستت دارم
کاش بیاید آن روز ، کاش تبدیل شود به حقیقت آن آرزو ،
تا لبخند عاشقی بر روی لبانم بنشیند ،
تا کی دلم در غم دوری ات، به انتظار بنشیند!
ببین خورشید را ،در حال غروب است ، نمیدانم ،میدانی اینجا که نشسته ام
چقدر سوت و کور است !؟
نیستی اینجا که اینگونه سرد و بی روح است ،
نیستی در کنارم که دلم تنها و پر از غصه، در این لحظه ی غروب است
هیچ است این دل بی تو ، تمام است لحظه های شادی بی تو،
بگیر دست مرا با آن دستان مهربانت،
به تو نیاز دارم همیشه و همه جا، به آن دل مهربانت
نظرات شما عزیزان: